جشن دندونی عشقم
بعد از ذوق و شوقی که توی عقد عمو نشون دادی و با صدای دست و کل تو هم جیغ میکشیدی و میدویدی وسط! و کلی با خنده و رقص همه رو شاد و سرحال میکردی،با اینکه ده ماهی از رویش اولین دندون خوشگلت گذشته بود و منم دیگه از خیر جشن دندونی گرفتن گذشته بودم اما برای اینکه شاد بشی و بهت خوش بگذره با بابایی تصمیم گرفتیم روز دوشنبه 19 اسفند 92 با یه تاخیر حسابی که بیشتر به خاطر نوع کار بابا یود، جشنو برات برگزار کنیم...خوبیش این بود که با شادیهات نشون دادی معنی جشنو و دور هم بودنو خوب میفهمی و لذت میبری البته تمایل بابای به دور هم جمع شدن و جشن و تشویق مامان جون امیرسام در انجامش خیلی موثربود بعد از ذوق و شوقی ...
نویسنده :
زهره
2:39